در هوای دوست
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

در هوای دوست

در هوای دوست

در هوای دوست

  • من در هوای‌ دوست گذشتم ز جان خویش
  • دل از وطن بُریدم و، از خاندان خویش[1]
  • در شهر خویش بود مرا دوستان بسی‌
  • کردم جُدا هوای‌ تو از دوستان خویش
  • من داشتم به گلشن خود آشیانه‌ای‌
  • آواره کرد عشق توام، ز آَشیان خویش
  • می‌‌داشتم گمان که تو با من وفا کنی‌
  • ورنه بُرون نمی‌شدم از بوستان خویش.